چی؟ کی؟ چرا؟ کِی؟ چطور؟ …؟
برای این که سخنی را مورد توجه قرار دهند:
عده ای می گفتند ببینید چه کسی سخن می گوید.
عده ای دیگر گفتند ببینیم از چه چیزی سخن گفته می شود. چون که ممکن است اقراد ناباب هم حرف های مفیدی بزنند.
چند سال پیش بود که نوشتم، تلاش کنیم ببینیم از آن چیز چرا سخن گفته می شود. زیرا که ممکن است فرد ظاهرا خوبی حرف ظاهرا سودمندی هم بزند اما نیتش نیت خوبی نباشد و همین طور برعکس ممکن است حرف ناصوابی زده شود و یا فردی ناباب سخنی بگوید اما قصد و نیتش آن طور نباشد.
الآن فکر می کنم که در کنار مهم بودن چرایی، فهمیدن زمانی که از چیزی سخن به میان می آید و چگونگی بیان آن هم می تواند به همان اندازه یا بیشتر اهمیت داشته باشد. چون ممکن است حتی نیت سخنی هم مفید باشد اما در زمان درستی بیان نشود یا به گونه ضحیح و تاثیرگذاری. همین طور دفاع کردن نادرست از چیزی (در زمان نابه جا و یا به شیوه ضعیف) بهترین شیوه برای تخریب آن است.
چند سال بعد چگونه فکر خواهم کرد؟ نمی دانم اما می دانم که اگر متفاوت فکر نکنم رشد نکرده ام.