در نوشتار پیشین همان طوری که علی آهی عزیز برایمان نوشت، خیلی جالب است که یک فنلاندی انقدر علاقه مند به تاریخ و ادبیات کشور دیگری است که برای ترجمه فاخرترین آثارشان وقت می گذارد. شاید دانستنش مفید باشد که فنلاندی ها هم کتابی حماسی گونه و اساطیری دارند به نام کالوالا Kalevala که منحصر به فنلاند است و از آن جایی که فنلاندی ها پیش از استقلال یا زیرمجموعه سوئد و یا روسیه بوده اند، خیلی اجازه نگارش به زبان مادریشان را پیدا نمی کردند. تا این که فردوسی فنلاند، الیاس لونروت Elias Lönnrot، پزشک و لغت شناس فنلاندی در بین سال های ۱۸۳۵ تا ۱۸۴۹ یعنی مطابق تقریبا نیمی از زمانی که فردوسی صرف کرد را به گشت و گذار در سراسر فنلاند اختصاص داد. او با ثبت داستان هایی که دهان به دهان نقل شده بود این اثر را در طول ۱۵ سال در طی سفرهای متعددش به مناطق مختلف فنلاند مکتوب کرد.
این کتاب حماسی توسط مترجمان باذوقی به فارسی برگردان شده است، مرسده خدیور محسنی و امیر یاراحمدی. باید بسیار خواندنی باشد.
ژان سیبلیوس Jean Sibelius آهنگساز و موسیقیدان افسانه ای فنلاند هم برخی آثارش متاثر از داستان های این کتاب است.
الیاس لونروت در آکادمی تورکو تحصیل پزشکی را آغاز کرد که در آن زمان دچار حریق شد و ۷۵% تورکو، که بزرگترین شهر فنلاند بود در آتش سوخت یعنی در سال ۱۸۲۷. سپس دانشگاه به هلسینکی منتقل شد و از آن زمان هلسینکی به مرور مهم تر شد و از مرکزیت تورکو کاسته شد.
او در اولین سال پس از فارغ التحصیلی به منطقه ای رفت که دچار قحطی شده بود و به این دلیل پزشک پیشین از ادامه همکاری سر باز زده بود. قحطی که به دلیل چندین سال خشک سالی پیاپی ایجاد شده بود. او به تنهایی کارهای پزشکی را برای ۴۰۰۰ نفر انجام می داد و به دلیل کمبود امکانات از روش های سنتی و طبیعی برای درمان بیمارانش بهره می گرفت. اما او اعتقاد داشت که پیشگیری بهتر از درمان است و به اثربخشی رعایت بهداشت و واکسیناسیون بیشتر باور داشت تا درمان.
پس از آن که طبابت را رها کرد، وی به همراه گروهی دیگر، جامعه ادبیات فنلاندی را تاسیس کرد و بودجه ی جمع آوری داستان های فولکلور و حماسی فنلاندی را این مجموعه متقبل شد. او به منطقه ی لاپلاند Lapland (که در بالای نوار قطبی واقع شده) و بخش هایی از کارلیای روسیه سفر کرد. اولین کتاب را به نام کانتله که ساز موسیقایی فنلاندی است و پس از آن اولین نسخه کالوالا را تدوین کرد. در سال های بعدی با سفرهای متعددش آن را تکمیل تر می کرد. او اولین واژه نامه ی گیاه شناسی فنلاندی را نیز به رشته ی تحریر در آورد.
در ضمن او اولین فرهنگ واژگان فنلاندی به سوئدی را با ۲۰۰.۰۰۰ مدخل تدوین کرد و بسیاری از ترجمه های فنلاندی را خودش تولید کرد چون دانش زیادی از اشعار فنلاندی داشت. در آن از نوواژه های (نئولوژیسم) زیادی که خودش از واژه های لاتین درست کرده بود استفاده کرد. چهار سال پس از به پایان رساندن آن اثر در سال ۱۸۸۴ از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی.
پی نوشت: البته زبان فنلاندی بسیار با زبان های دیگر دنیا فرق دارد و از نظر ریشه تشابه اندکی با زبان استونیایی و مجارستانی دارد، واژه های یخ که به فنلاندی jää و خانه یا خونه، huone که به معنای اتاق یا خانه است واژه هایی است که من احساس کردم با معادل زبان پارسی نزدیکی دارد، راهنمای تلفظ درست واژگان فنلاندی را در این جا می توانید پیدا کنید.